هوش هیجانی
هوش هیجانی (Emotional Intelligence) که به اختصار EI یا EQ نوشته می شود، شامل شناخت و کنترل عواطف و هیجان های خود است. هوش هیجانی یکی از رایج ترین مدهای رهبری سازمانی است.
در سال های نه چندان دور، نظر بر این بود که سطح ضریب هوشی (Intelligence Quotient) که به اختصار IQ خوانده می شود، نشان دهنده میزان موفقیت افراد است. به طوری که در سیستم های آموزشی، بیشتر توجه خود را معطوف به ضریب هوشی و انجام تست های هوش می کردند. اما در حال حاضر، محققان دریافته اند که عامل بسیار مهم دیگری به نام هوش هیجانی یا عاطفی در میزان موفقیت افراد موثر است.
اگر مدیر سازمان یا صاحب کسب و کار هستید و می خواهید بدانید که کارکنان سازمان یا کسب و کار شما به چه مقدار برای سازمان مفید هستند یا آیا در پست فعلی خود می توانند برای سازمان مثمرثمر باشند، باید هوش هیجانی انها را مورد ارزیابی قرار دهید.
همچنین اگر یک کارمند سازمانی باشید، باید بدانید که موقعیت شغلی فعلی شما برای شما مناسب است یا خیر؟ که این کار جز با ارزیابی هوش هیجانی شما، ممکن نیست.
نبود مرجع جامع و تخصصی در ایران، ما را در "امپریال" بر آن داشت تا با طراحی سامانه ای، اولین مرجع تخصصی تست های خودشناسی و پرسشنامه های روانشناسی سازمانی را در اختیار مدیران سازمانها یا کارکنان آنها قرار دهیم. بنابراین اگر می خواهید که سازمانتان را مدیریت کنید یا بدانید موقعیت شغلی مناسب شما چیست، بر روی لینک زیر کلیک کنید و تست های خودشناسی و روانشناسی سازمانی "امپریال پُل" را بزنید:
پرسشنامه هوش هیجانی بار- آن (EQ-i)
پیشینه هوش هیجانی
اگرچه اصطلاح هوش هیجانی و استفاده از آن در موضوعات مرتبط به سازمان و رهبری سازمان، دو دهه بیشتر نیست که بر سر زبان ها افتاده اما اولین بار ادوارد تورندایک (Edward Thorndike) از روانشناسان برجسته در سال ۱۹۲۰ مفهومی به نام هوش اجتماعی یا Social Intelligence را به صورت زیر تعریف کرد که این تعریف، به آن چیزی که امروز به عنوان هوش هیجانی عاطفی میشناسیم، بسیار نزدیک است:
"هوش اجتماعی یعنی توانایی درک و مدیریت کردن مردان، زنان، دختران و پسران، برای رفتار خردمندانه در روابط انسانی و در واقع هوش اجتماعی به این معناست که بتوانیم انگیزه رفتارهای خود و دیگران را به خوبی درک کرده و از این اطلاعات در تعاملات اجتماعی استفاده کنیم."
تعریف هوش هیجانی
پیتر سالووی (Peter Salovey) و جان مایر (John Mayer) ، دو پژوهشگری بودند که نخستین تعریف رسمی هوش هیجانی به همراه مفهوم پردازی و مدل سازی قابل اتکا آن را در سال ۱۹۹۰ در مقاله ای تحت عنوان "هوش هیجانی" به صورت زیر آوردند:
"توانایی نظارت و پایش احساسات و هیجانات خود و دیگران، تفکیک و تشخیص آنها و استفاده از این اطلاعات به عنوان راهنمای تفکر و رفتار."
آنان معتقد بودند، کسانی که از هوش هیجانی بالایی برخوردارند، میتوانند عواطف خود و دیگران را کنترل کنند، بین پیامدهای مثبت و منفی عواطف تمایز گذارند و از اطلاعات عاطفی برای راهنمایی فرایند اندیشه و اقدامات شخصی استفاده کنند.
حتما بخوانید: بازاریابی ایمیلی
استفاده از هوش هیجانی در تجارت
هوش هیجانی زیرمجموعه ای از روانشناسی مثبت گراست که دانشمندان زیادی برای توسعه آن زحمت کشیدند. هوش هیجانی زمانی مورد توجه سازمان ها و کسب و کارها قرار گرفت که دنیل گلمن در سال ۱۹۹۵ کتاب خود را با عنوان " چرا هوش عاطفی می تواند مهمتر از IQ باشد؟ " به چاپ رساند.
گلمن در این کتاب معتقد است که بهره هوشی نمیتواند به خوبی از عهده توضیح سرنوشت متفاوت افرادی بر آید که فرصت ها، شرایط تحصیلی و چشم اندازهای مشابهی دارند و در واقع این هوش هیجانی یا عاطفی بالاست که تعیین می کند که چرا افرادی با بهره هوشی متوسط، موفق تر از کسانی هستند که نمرههای بالاتری از "IQ" دارند.
اکنون سه مدل اصلی برای EI وجود دارد و البته گونه های متفاوت آن بیش از ۱۰ مورد است و هر یک بیانگر یک دیدگاه است.
مدل مربوط به پیتر سالووی و جان میر بیشتر در حوزه کارهای سنتی انجام شده راجع به هوش که یک قرن پیش صورت گرفت، است. مدل مطرح شده توسط روون بار-آن از پژوهش های صورت گرفته او بر «سلامت» به وجود آمده است و مدل دنیل گلمن، بر سطح رفتاری، عملکرد در محل کار و رهبری سازمانی تاکید می کند و نظریه EI را با دهه ها پژوهش راجع به مدل سازی توانمندی هایی که عملکردهای چشمگیر را از عملکردهای معمول مجزا می کنند، در هم می آمیزد.
ادامه دارد...